گلهای تازه ۵۲ ب
گوینده: فخری نیکزاد |
|
|
|
|
|
|
گرچشمِ دل بر آن مه آینهرو کنی خاکِ سیه مباش که کس برنگیردت |
سیر جهان در آینۀ روی او کنی آییه شو که خدمت آن ماه رو کنی |
|
||
|
|
|
سایه (غزل )
|
||
تصنیف: قوامی |
|
|
|
|
|
|
شبی که آوازِ نی تو شنیدم دوان دوان تا لبِ چشمه رسیدم تو ای پری کجایی که رخ نمینمایی من همه جا پی تو گشتهام بوی تو را زگل شنیدهام تو ای پری کجایی که رخ نمینمایی دل من سرگشتۀ توست به باغ رؤیاها چو گُلت بویم |
چو آهوی تشنه پی تو دویدم نشانهای از نی و نغمه ندیدم از آن بهشتِ پنهان دری نمیگشایی از مَه و مِهر نشان گرفتهام دامنِ گل از آن گرفتهام از آن بهشتِ پنهان دری نمیگشایی نفسم آغشتۀ توست در آب و آیینه چو مَهَت جویم |
|
||
|
|
تو ای پری کجایی |
|
|
|
|
در این شب یلدا ز پیات پویم |
به خواب و بیداری سخنت گویم |
|
||
|
|
تو ای پری کجایی |
|
|
|
|
مَه و ستاره دردِ من میدانند شبی کنار چشمه پیدا شو تو ای پری کجایی که رخ نمینمایی |
که همچو من پی تو سرگردانند میان اشک من چو گل وا شو از آن بهشت پنهان دری نمیگشایی |
|
||
|
|
|
سایه |
||
گوینده: فخری نیکزاد |
|||||
|
جان تو جلوهگاه جمال آنگهی شود خواب و خیال من همه با یادِ روی توست |
کایینهاش به اشکِ صفا شستوشو کنی تا کِی به من چو دولتِ بیدار رو کنی |
|
||
|
خون میچکد ز نالۀ بلبل در این چمن دل بستهام بهباد بهبوی شبی که زلف اینجاست یار گم شده گرد جهان مگرد |
فریاد از تو گل که به هر خار خو کنی بگشایی و مشام مرا مشگبو کنی خود را بجوی سایه اگر جستجو کنی |
|
||
|
خاکِ سیه مباش که کس برنگیردت |
آیینه شو که خدمت آن ماهرو کنی |
|
||
|
جان تو جلوهگاه جمال آنگهی شود |
که آیینهاش به اشک صفا شستوشو کنی |
|
||
|
گر چشم دل بر آن مه آیینهرو کنی |
سیر جهان در آیینۀ روی او کنی |
|
||
|
|
|
|
سایه (غزل) |
|
آواز: قوامی |
|||||
|
گرچشم دل بر آن مه آیینهرو کنی خاکِ سیه مباش که کس بر نگیردت خواب و خیال من همه با یاد روی توست دل بستهام به باد به بوی شبی که زلف خون میچکد ز نالۀ بلبل در این چمن |
سیر جهان در آیینۀ روی او کنی آیینه شو که خدمت آن ماهرو کنی تا کی بهمن چو دلت بیدار رو کنی بگشایی و مشام مرا مشگبو کنی فریاد از تو گل که به هر خار خو کنی |
|
||
|
|
|
|
|
سایه (غزل) |
گوینده: فخری نیکزاد |
|
|
|
|
|
|
خون میچکد ز نالۀ بلبل در این چمن |
فریاد از تو گل که به هر خار خو کنی |
|
||
|
|
|
|
سایه (غزل) |
|
آواز: قوامی |
|||||
|
در مغان دردِ عشق صبوری بود ولی |
با من چرا حکایت سنگ و سبو کنی |
|
||
|
|
|
|
سایه (غزل) |
|
گوینده: فخری نیکزاد |
|||||
|
چو نی مینالم از داغ جدایی چنان گشتم غبارآلود غربت |
دریغا ای نسیمِ آشنایی که نشناسم که خود بودم کجایی |
|
||
|
|
|
|
سایه |
|
آواز: قوامی |
|||||
|
چو نی مینالم از داغ جدایی چنان گشتم غبارآلود غربت |
دریغا ای نسیمِ آشنایی که نشناسم که خود بودم کجایی |
|
||
|
|
|
|
سایه |
|
گوینده: فخری نیکزاد |
|||||
|
شبی بود و بهاری در من آویخت فرو خواندم به گوشش قصۀ خویش |
چه آتشها چه آتشها برانگیخت چو بارانِ بهاری اشک میریخت |
|
||
|
|
|
|
سایه |
|
آواز: قوامی |
|||||
|
شبی بود و بهاری در من آویخت فرو خواندم به گوشش قصۀ خویش |
چه آتشها چه آتشها برانگیخت چو بارانِ بهاری اشک میریخت |
|
||
گوینده: فخری نیکزاد |
|
|
|
|
|
سایه | |||||
|
سحرگه در چمن خوشرنگ شد گل به دل گفتم که ناز است این میاندیش |
نگاهش کردم و دلتنگ شد گل چو دستی پیش بردم سنگ شد گل |
|
||
|
|
|
|
سایه |
|
آواز: قوامی |
|||||
|
ای عشق همه بهانه از توست آن بانگِ بلندِ صبحگاهی من اندوهِ خویش را ندانم |
من خاموشم این ترانه از توست وین زمزمۀ شبانه از توست این گریۀ بیبهانه از توست |
|
||
|
|
|
|
سایه |
|
گوینده: فخری نیکزاد |
|||||
|
پری بودی و با من راز کردی مرا آواز دادی چون رسیدن |
به ناز و عشوه عشق آغاز کردی کبوتر گشتی و پرواز کردی |
|
||
|
|
|
|
سایه |
|
تصنیف: قوامی |
|||||
|
شبی که آوازِ نی تو شنیدم دوان دوان تا لبِ چشمه رسیدم تو ای پری کجایی که رُخ نمینمایی |
چو آهوی تشنه پی تو دویدم نشانهای از نی و نغمه ندیدم از آن بهشت پنهان دری نمیگشایی |
|
||
|
من همه جای پی تو گشتهام بوی تو را ز گُل شنیدهام تو ای پری کجایی که رُخ نمینمایی دلِ من سرگشتۀ توست به باغ رؤیاها چو گُلت بویم |
از مَه و مِهر نشان گرفتهام دامنِ گُل از آن گرفتهام از آن بهشت پنهان دری نمیگشایی نفسم آغشتۀ توست در آب و آیینه چو مَهَت جویم |
|
||
|
|
تو ای پری کجایی |
|
|
|
|
مَه و ستاره درد من میدانند شبی کنار چشمه پیدا شو تو ای پری کجایی که رُخ نمینمایی |
که همچو من پی تو سرگردانند میان اشک من چو گل واش از آن بهشت پنهان دری نمیگشایی |
|||
سایه |