یک شاخه گل ۲۳۰
یک شاخه گل برنامهٔ شمارهٔ ۲۳۰ | |||||
دکلامه: آذر پژوهش |
|||||
گر نخل وفا بر ندهد چشم تری هست آن دل که پریشان شود از نالهٔ بلبل |
تا ریشه در آب است امید ثمری هست در دامنش آویز که با وی خبری هست |
||||
عُرفی شیرازی (دو بیتی) | |||||
قریب به چهار قرن است که با مصراع دوم این غزل آشنائید و نیز سالهاست که فارسی زبانان این مصرع را به عنوان ضرب المثلی متضمن معنائی و مفهومی امید بخش استعمال می کنند: | |||||
تا ریشه در آب است امید ثمری هست | |||||
این سرودهٔ یکی از سخنوران عهد صفوی است سخنوری زادهٔ شیراز که در هندوستان و افغانستان بیشتر مشهور است و بنام عُرفی معروف محمد جمال الدین عُرفی که به تند خوئی نیز مشهور است پس از عزیمت به هندوستان در سلک شعرای دربار اکبر شاه در آمد و چنان قُرب و منزلتی یافت که محسود واقع گردید و به روایتی رقیبان مسمومش نمودند خاور شناس ایران دوست ادوارد براون در تعریف شعر عُرفی می نویسد از مشهور ترین شعرای قرن دهم است و شِبلی نُعمانی در تذکرهٔ شعر العَجَم نازک خیالی و مضمون آفرینی عُرفی را عالی شمرده است . | |||||
جان می رود ای ناله زدنباله روان باش می آید و می بارد از او ناز و تغافل مستانه پی سوختن جان و دل آمد عُرفی مشو آزرده هنوز اول کار است |
وی اشک تو هم چند قدم همره جان باش ای دیدهٔ امید به حسرت نگران باش ای دل همه طاقت شو و ای تن همه جان باش گو عشق همان ناز همان عشوه همان باش |
||||
عُرفی شیرازی (غزل) | |||||
ترانه: سیما بینا | |||||
دل هوس سبزه و صحرا ندارد ندارد دل سر همراهی با ما ندارد ندارد |
میل به گل گشت وتماشا ندارد ندارد خون شود این دل که شکیبا ندارد ندارد |
||||
ای دل غافل | نقش تو باطل | خون شود این دل | |||
دلی دیوانه داریم زخود بیگانه داریم چه ها که از گردش آسمان ندیدیم به پای گل به جز زحمت باغبان ندیدیم |
زکس پروا جانم پروا خدا پروا نداریم صفا دلی همره کاروان ندیدیم دراین زمانه از مهرو وفا نشان ندیدیم |
||||
به پای گل به جز زحمت باغبان ندیدیم | |||||
عارف قزوینی (ترانه) | |||||
پیوسته دلت شاد و لبت خندان باد | |||||