یک شاخه گل ۲۳۱
یک شاخه گل برنامهٔ شمارهٔ ۲۳۱ | |||||
دکلمه: آذر پژوهش |
|||||
بر زمین کوی جانان نقش پای تازه ای است عارض است آن یاسمن یا آیت رحمت بود |
گوئی آن نا آشنا را آشنای تازه ای است قامت است آن یا قیامت یا بلای تازه ای است |
||||
صباحی بیدگلی (دو بیتی) | |||||
دو بیتی که شنیدید از سراینده ای است مشهور که با آذر بیگدلی و هاتف اصفهانی در نهضت باز گشت به سبک عراقی و شیوهٔ متقدمین سهم بسزائی دارد دوستی وی با آذر بیگدلی موجب شد که مؤلف تذکرهٔ آتشکده با بیانی مسجّع چنین وصفش کند صباحی جوانی است فرشته سیرت آدمی وش و همزبانی صحبتش دلنواز و دلکش رفیقی شفیق و صدیقی خلیق طبعش سلیم و نامش سلیمان با نهایت شکستگی درست پیمان از صباحی بیدگلی که از سرایندگان بنام قرن دوازدهم و سیزدهم است قصائد و غزلیات نغز باقی است که مبیّن مراتب سخندانی و فضل اوست. |
|||||
نالم همه دم که همدمی نیست مرا گویم غم خویش با که غیر از دلِ خویش |
غیر از غم بی کسی غمی نیست مرا چون جز دلِ خویش محرمی نیست مرا |
||||
صباحی بیدگلی (دو بیتی) | |||||
ترانه: پوران | |||||
گِردِ کویت منِ دیوانه |
هر شب سوزم چنان پروانه | ||||
کارم هر شب ازین ای از من بیگانه بیا زدستِ غم برهانم این نخوت کم کن |
میخانه به آن میخانه بیا بیا که بنگری این سوزِ جانم شد تو سایبانم که می گریزم زناز خوبان |
در سر دارم از این پیمانه به آن پیمانه زد آتش قلبِ آشیانم شد عشقم افسانه از بسکه دیدم هجران |
|||
ای ماه بی مهر من خدا را | روشن کن یک شب تو بزم ما را | ||||
شد عشقم افسانه گِردِ کویت منِ دیوانه کارم هر شب ازین میخانه |
ای از من بیگانه هر شب سوزم چنان پروانه به آن میخانه در سر دارم از این پیمانه به آن پیمانه |
||||
معینی کرمانشاهی (ترانه) | |||||
پیوسته دلت شاد و لبت خندان باد | |||||