یک شاخه گل ۲۳۸
دکلمه: آذر پژوهش | |||||
رنجها برده فراوان هنر آموخته ام نی خطا گفتم جز عشق ندارم هنری شیوهٔ رهروی و پیشهٔ آزادی را نظری دوست به حالم زعنایت فرمود نظری دوست به حالم زعنایت فرمود |
وز همه عشق تورا خوبتر آموخته ام در همه عمرهمین یک هنر آموخته ام ز رفیقی دو سه بی پا و سر آموخته ام آنچه آموخته ام زآن نظر آموخته ام آنچه آموخته ام زآن نظر آموخته ام |
||||
محیط قمی (غزل) | |||||
اشعاری که شنیدید چند بیتی بود معروف ازغزلی عرفانی و شیوا اثر یکی از سرایندگان متأخر که به محیط قمی معروف است محمد محیط قمی فرزند یکی از دانشمندان دورهٔ ناصرالدین شاه قاجاراست که در جوانی برای تعلیم فرزند یکی از بزرگان به تهران آمد و با تشویق و ترغیب مُعَیّرالممالک به سرودن اشعاری نغز و دلپذیر پرداخت گرچه هنوز از درگذشت او بیش از نیم قرن نمی گذرد ولی چون از پیروان سبک متقدّمین خاصه مولاناست بسیاری هستند که سروده های وی را از حیث سادگی و روانی و شور وحال از آن شعرای متقدّم می پندارند. | |||||
امروز دلا از دوش آشفته ترت بینم گویا شده ای عاشق ای دل که بدینگونه ذرات وجود من از رقص به وجد آید زاسرار نهان سازم یکباره خبردارت |
جز مستی می در سرشور دگرت بینم خوناب جگر جاری از چشم ترت بینم ای مهر جهان آرا گر یک نظرت بینم مانند محیط از خویش گر بی خبرت بینم |
||||
محیط قمی (غزل) | |||||
ترانه: الهه |
|||||
کِی گفتمت یاری چو من پیدا کن گر عاشقی با درد و غم سودا کن عاشق کجا از قصه پروا دارد از غم اگرخون شد دلت جا دارد گویی به زاری دردی چه داری |
خود را زشور عاشقی رسوا کن کمتر شکایت از دل شیدا کن اندیشهٔ امروزو فردا دارد این فتنه را در دل تو بر پا کردی یک شب ندیدمت که با دردت مدارا کردی |
||||
یک شب ندیدمت که با دردت مدارا کردی | |||||
ابوالحسن ورزی (ترانه) | |||||
پیوسته دلت شاد و لبت خندان باد. | |||||