یک شاخه گل ۲۵۶
روشنک (دکلمه) | |||||
روم به جای دگر دل دهم به یار دگر به دیگری دهم این دل که خوار کردهٔ تست
گل چیست اگر دل ز غم آزاد نباشد |
هوای یار دگر دارم و دیار دگر چرا که عاشق تو دارد اعتبار دگر
وز گل چه گشاید چو دلی شاد نباشد |
||||
وحشی بافقی (غزل) |
|||||
ابیاتی که شنیدید از وحشی است وحشی بافقی البته توجه دارید که بافق از محال کرمان است و وحشی از سرایندگان بنام قرن دهم بیان وحشی ساده روان و گیراست و گاه آتشین گوئی آتشی در سینه داشته آتشی که از آن شعله ها بر خواسته آتشی که با دلهای پریشانش آشنائی هاست می سوزد اما سوزی خوش و دلکش دارد |
|||||
الهی سینه ای ده آتش افروز هر آن دل را که سوزی نیست دل نیست |
در آن سینه دلی وان دل همه سوز دل افسرده غیر از آب و گِل نیست |
||||
کلام وحشی بی تصنّع است الفاظ و ترکیباتش روشن و لذت بخش |
|||||
دوستان شرح پریشانی من گوش کنید قصهٔ بی سرو سامانی من گوش کنید شرح این آتش جانسوز نگفتن تا کی گل چیست اگر دل زغم آزاد نباشد |
داستان غم تنهایی من گوش کنید ماجرای من و حیرانی من گوش کنید سوختم سوختم این راز نهفتن تا کی وز گل چه گشاید چو دلی شاد نباشد |
||||
وحشی بافقی (مثنوی) |
|||||
پوران (ترانه) |
|||||
دا این آسمون یکدم به کام نشد شد به کام دیگرون به کام ما چرا نشد یا رب تو را تا به کی صدا کنم خدا خدا خدا کنم ناله می کنم مگر که بشنوی صدای من در دلت اثر کند مگر که ناله های من تو ای خدا درد منو دوا بکن منو زغم رها بکن آهوی صحرا شدم خار بیابون ها شدم بی قدر و قیمت ای خدا مثالِ سنگِ راه شدم بی همدم و بی همزبون تنها شدم تنها شدم ناله می کنم مگر که بشنوی صدای من در دلت اثر کند مگر که ناله های من تو ای خدا درد من و دوا بکن من و زغم رها بکن |
|||||
پدیدار |
|||||