برگ سبز ۶۳
گوینده: روشنک | |||||
چشم بگشا كه جلوهٔ دلدار این تماشا چو بنگری گویی |
به تجلی است از در و دیوار لیس فیالدار غیرهُ دیّار |
||||
منسوب به عطار (قصیده) | |||||
گوینده: روشنک | |||||
حاشا كه من به موسم گل ترك میكنم مطرب كجاست تا همه محصول زهد و علم از قال و قیل مدرسه حالی دلم گرفت این جان عاریت كه به حافظ سپرد دوست |
من لاف عقل میزنم و این كار كی كنم در كار بانگ بربط و آواز نی كنم یك چند نیز خدمت معشوق و می كنم روزی رُخش ببینم و تسلیم وی كنم |
||||
حافظ (غزل) | |||||
آواز: بنان | |||||
ای دل مباش یكدم خالی ز عشق و مستی در مذهب طریقت خامی نشان كفر است |
وانگه برو كه رستی از نیستی و هستی آری طریق دولت چالاكی است و چستی |
||||
گوینده: روشنک | |||||
در مذهب طریقت خامی نشان كفر است | آری طریق دولت چالاكی است و چستی | ||||
آواز: بنان | |||||
با ضعف و ناتوانی همچون نسیم خوش باش تا فضل و عقل بینی بیمعرفت نشینی گر خود بتی ببینی مشغول كار او شو در آستان جانان از آسمان میندیش خار ار چه جان بكاهد گل عذر آن بخواهد صوفی پیاله پیما حافظ قرابه پرهیز |
بیماری اندر این ره خوشتر ز تندرستی یك نكتهات بگویم خود را مبین كه هستی هر قبلهای كه بینی بهتر ز خودپرستی كز اوج سربلندی افتی به خاك پستی سهل است تلخی می در جنبِ ذوق مستی ای كوته آستینان تا كی درازدستی |
||||
حافظ (غزل) | |||||
گوینده: روشنک | |||||
ای دل همه ساله دردمندت بینم شرمت ناید همیشه عاشق باشی |
در كوی وصال نیازمندت بینم رسوا شده پیش خلق چندت بینم |
||||
ابوسعید ابوالخیر (دوبیتی) | |||||
گوینده: روشنک | |||||
زیبد كه ز درگاهت نومید نگردد باز | آنكس كه به امیدی بر خاك درت افتد | ||||
عراقی (غزل) | |||||
این هم برگ سبزی بود تحفهٔ درویش، علی نگهدار شما | |||||