برگ سبز ۷۱
برگ سبز ۷۱ | |||||
گوینده: روشنک | |||||
چشم بگشا كه جلوهٔ دلدار این تماشا چو بنگری گویی |
به تجلی است از در و دیوار لیس فیالدار غیرهُ دیّار |
||||
منسوب به عطار (قصیده) | |||||
گوینده: روشنک | |||||
تا كی جفا برم ز تو ای بیوفا آنها كه در قفای تو گفتیم گفتهایم دشمن نكرد آنچه تو كردی به دوستی امید صلح نیست دگر نیست نیست نیست غیر از سفر علاج نداری لجاج چند |
برو بگذاشتم به مدعیان مدعا برو تا وا نكردهایم لب از پیش ما برو بیگانهام دگر برو ای آشنا برو منشین برو برو برو ای بیوفا برو مردی ز رشك غیر ظهوری بیا برو |
||||
ظهوری ترشیزی (غزل) | |||||
از من رمقی به سعی ساقی مانده است از بادهٔ دوشین قدحی بیش نماند |
وز صحبت خلق بیوفاقی مانده است از عمر ندانم كه چه باقی مانده است |
||||
خیام (رباعی) | |||||
آواز: محمودی خوانساری | |||||
ترسم كه اشك بر غمِ ما پرده در شود گویند سنگ لعل شود در مقامِ صبر خواهم شدن به میكده گریان و دادخواه ای جان حدیث ما برِ دلدار باز گوی ای دل صبور باش مخور غم كه عاقبت حافظ چو نافهٔ سرِ زلفش به دست توست |
وین رازِ سر به مهر به عالم سمر شود آری شود ولیك به خونِ جگر شود كز دستِ غم خلاصِ من آنجا مگر شود لیكن چنان مگو كه صبا را خبر شود این شام صبح گردد و این شب سحر شود دم در كش ار نه بادِ صبا خبر شود |
||||
حافظ (غزل) | |||||
گوینده: روشنک | |||||
زیبد كه ز درگاهت نومید نگردد باز | آنكس كه به امیدی بر خاك درت افتد | ||||
عراقی (غزل) | |||||
این هم برگ سبزی بود تحفهٔ درویش، علی نگهدار شما. |