یک شاخه گل ۴۵۹
فیروزه امیرمعز(دكلمه) |
|||||
هست در شهر محبت تازهها غیر عشقم ه یچ در تقر یر نه
تشنگان را ن یست لذت جز در آب |
در كتاب دوست ی ش یرازهها دل ز یاد عشق هرگز س یر نه
خستگان را ن یست راحت جز به خواب |
||||
عفت قاجار(مثنوی) |
|||||
ا ین ذوق و سماع ما مجاز ی نبود با بیخردان بگو كه ا ی ب ی خبران |
ا ین وجد كه حال ماست باز ی نبود بیهوده سخن به ا ین دراز ی نبود |
||||
عفت قاجار (قطعه) |
|||||
به غیر ذكر تو من دم زنم خدا نكند لب تو عهد ی دارد كه بوسهام ندهد اگر به غ یر تو چ یز دگر دلم خواهد علاءالدوله در ا ین عالم و در آن عالم |
ز آستان توام حق دم ی جدا نكند به عهد خو یش لب لعل تو وفا نكند خدا ی در دو جهان حاجتش روا نكند ز دست، دامن عشق ترا رها نكند |
||||
علاءالدوله سمنانی (غزل) |
|||||
صد خانه اگر به طاعت آباد كن ی گر بنده كن ی به لطف آزاد ی را |
به زان نبود كه خاطر ی شاد كن ی بهتر كه هزار بنده آزاد كن ی |
||||
علاءالدوله سمنانی(رباعی) |
|||||
ایرج (آواز) |
|||||
بگذار تا مقابل رو ی تو بگذر یم جور است در جدا ی ی و شوق است در نظر از دشمنان برند شكا یت به دوستان |
دزد یده در شما یل خوب تو بنگر یم هم جور به كه طاقت شوقت ن یاور یم چون دوست دشمن است شكا یت كجا بر یم |
||||
فیروزه امیرمعز(دكلمه) |
|||||
آمد نهفته در برم از جان نهفته تر
امشب چراغ بزم كه بودی كه بودهٔ |
رویٔ هزار مرتبه از گل شكفته تر
از چشم شب نخفتۀ من شب نخفته تر |
||||
علینقی کمره ای(غزل) | |||||
مكن آزار من ا ی شوخ ستمكار، مكن مانده از غافله، ب یمار غم و جان بر لب رفته بودم كه کشم دامن و ترك تو كن |
رحم كن رحم خدا را مكن ا ین كار مكن ساربانا نفس ی، صبر كن و بار مكن عشق در دامنم آو یخت كه زنهار، مكن |
||||
ناشناس (غزل) | |||||
آن س یه چرده كه خلق ی نگرانند او را دامنش پاك ز عار است و تنش پاك ز ع یب ن یست ب یمصلحت ی دور ی او از سر من ق یمت قامت او را من ب یدل دانم ا ی كه گشت اوحد ی از بهر تو بد نام جهان |
خوبرو یان جهان بنده به جانند او را پاكبازان جهان بنده از آنند او را برم یدم ز برش، تا نرمانند او را ور نه ا ین یك دو سه افسرده چه دانند او را بندۀ تست ، به هر نام كه خوانند او را |
||||
اوحدی مراغهٔ (غزل) | |||||