گلهای تازه ۸

گوینده: فخری نیکزاد

 

 

 

 

 

آب زنید راه را هین که نگار می‌رسد

مژده دهید باغ را بوی بهار می‌رسد

 

 

رونق باغ می‌رسد چشم و چراغ می‌رسد

غم به کناره می‌رود مَه به کنار می‌رسد

 

 

باغ سلام می‌کند سرو قیام می‌کند

سبزه پیاده می‌رود غنچه سوار می‌رسد

 

 

خلوتیان آسمان تا چه شراب می­خورند!

روح خراب و مست شد عقل خمار می‌رسد

 

 

چون برسی به کوی ما خامشی است خوی ما

زان که زگفت‌وگوی ما گرد و غبار می‌رسد

 

 

 

 

مولوی (غزل)

 

گوینده: فخری نیکزاد

 

 

 

 

 

چه بوی است این مگر آن یار می‌آید

مگر آن یار گل‌رُخسار، از آن گلزار می‌آید

 

 

بهار آمد، بهارآمد، بهارِ مشکبار آمد

نگار آمد، نگار آمد، نگارِ بردبار آمد

 

 

بیا کامشب به جانبخشی به زلفِ یار می‌ماند

جمال ماه نور افشان بدان رُخسار می‌ماند

 

 

دگر باره سرِ مستان ز مستی در سجود آمد

مگر آن مطربِ جان‌ها ز پرده در سرود آمد

 

 

چه بوی است این مگر آن یار می‌آید

مگر آن یار گل‌رُخسار از آن گلزار می‌آید

 

 

 

مولوی (غزل)

 

آواز: ایرج

 

 

 

 

 

چه بوی است این مگر آن یار می‌آید

مگر آن یارِ گلرخسار از آن گلزار می‌آید

 

 

بهار آمد بهارآمد بهارِ مشکبار آمد

نگار آمد نگارآمد نگارِ بردبار آمد

 

 

بیا کامشب به جانبخشی به زلف یار می‌ماند

جمال ماه نورافشان بدان رخسار می‌ماند

 

 

بهار آمد بهار آمد بهارِ مشکبار آمد

نگار آمد نگار آمد نگارِ بردبار آمد

 

 

دگر باره سرِ مستان زمستی در سجود آمد

مگر آن مطربِ جان‌ها ز پرده در سرود آمد

 

 

چه بوی است این مگر آن یار می‌آید

مگر آن یارِ گلرخسار از آن گلزار می‌آید

 

 

 

 

مولوی (غزل)

 

 

Back to programme page